پست‌ها

نمایش پست‌ها از ژانویه, ۲۰۰۹

ترس چگونه عمل می کند؟

تصویر
شب است و شما تنها در خانه هستید. همه جا ساکت است و تنها صدای تلویزیون که در حال تماشا هستید به گوش می رسد. درب پشتی ناگهان بهم خورده و صدایی از آن می آید. نفس شما سریع تر شده و قلبتان می زند و ماهیچه های بدنتان منقبض می شوند. چند ثانیه بعد متوجه می شوید که حرکت در به خاطر باد بوده و کسی قصد ورود به خانه را ندارد. اما برای چند ثانیه شما ترسیده بودید و طوری عمل کردید که گویا در خطر هستید. بدن شما در آن حالت وضعیت مبارزه یا فرار (*) را آماده سازی کرد که یک روش حیاتی برای زنده ماندن در تمام حیوانات است. اما در این حادثه که هیچ خطری وجود نداشت چه اتفاقی باعث شد تا چنین عکس العملی از خود نشان دهید؟ ترس به طور دقیق چیست؟ * fight or flight ترس چیست؟ ترس در واقع یک رشته عکس العملهایی در مغز است که با یک محرک استرس زا شروع شده و با آزاد شدن مواد شیمیایی که باعث تند شدن ضربان قلب، تنفس سریع و پر انرژی شدن ماهیچه ها و چیزاهای دیگر پایان می یابد. این رشته عکس العمل ها را وضعیت مبارزه یا فرار می نامند. محرک استرس زا می تواند یک عنکبوت، یک کارد در جلوی گلوی شما، جمعیت منتظر برای صحبتهای شما در یک کن

حکایت

آورده اند که سلطان محمود قرضنوی فرزند سنجرالدوله سوم پسر برادر حاج کلیم اردشیر خان مغول البته دامادشون روزی رفته بودند که گل بچینند به ناگه دیدند که مردی بر زمین افتیده و تیری در وی چولسیده و خونی از وی شوریده. به سرعت دستور دادند که طبیبی بیارند و آمبولانسی و این حرفا. چو طبیب به بالای سر وی آمد بدو گفت ای مرد! البته نمی دانم منظور از بدوچه کسی بوده! شاید منظورهمون سلطان محمود قرضنوی فرزند سنجرالدوله سوم پسر برادر حاج کلیم اردشیر خان مغول البته دامادشون باشه که روزی رفته بودند گل بچینند شاید هم همون بدبختی بوذه که افتیده بوده اونجا ولی در هر صورت نکته حائز اهمیت این حکایت در این است که وی بدو گفت ای مرد! تو ندانی که نتانی که نمانی که نهانی که نرانی این موقع شب!!! طبیب این بگفت و برفت و این جمله بر وی گران آمد. البته من نمی دانم که بر وی منظور چه کسی است آیا منظور همان سلطان محمود قرضنوی فرزند سنجرالدوله سوم پسر برادر حاج کلیم اردشیر خان مغول البته دامادشون که روزی رفته بوده گل بچینه می باشد و یا همون بدبخت و بیچاره ای که افتاده بود اونجا رو زمین جون می کنده! ولی مهم اینست که این جمله

آیا مغز برای مذهب برنامه ریزی شده است؟

یک روز عادی برای ساول (Saul) در سال 36 بعد از هجری بود. او قصد داشت پیروان مردی که ادعا کرده بود مسیح موعود می باشد را قتل عام کند و برای این منظور در مسیر حرکتش به سمت دمشق بود. در این مسیر بود که نوری اطراف ساول را روشن کرد. او به زمین افتاد و صدایی شنید که از جانب عیسی بود. صدا به او گفت که به مسیر خود به شهر ادامه دهد. وقتی بیدار شد تا سه روز جایی را نمی دید تا اینکه یکی از پیروان به نام آنانیاس (Ananias) دستش را بر روی چشمان او گذاشت. بینایی ساول برگشت و او تعمید داده شد. بعد از این تجربه ساول یک واعظ معروف و قدرتمند برای عیسی شد. امروز او را به نام سنت پاول (St. Paul) می شناسند. داستان سنت پاول و مسیحی شدن وی نه فقط از لحاظ مذهبی بلکه برای دانشمندان عصب شناسی مورد توجه است. بعضی دانشمندان معتقدند که این تغییرات در او که در کتابی موسوم به Acts آورده شده، شامل مدارکی است که سنت پاول صرع گیجگاهی داشته است. نور چراغ، صداها و افتادن روی زمین نشانه حمله صرع می باشد. هرچند عده ای دیگر از دانشمندان می گویند که نمی توان صرع را در مورد شخصی که مدت ها پیش زندگی می کرده است را تشخیص دا