شخصیت های سریال lost

در این سریال جزیره ای وجود دارد که عده ای در آن زندگی می کنند. اگر جزیره و اتفاقات آن را به اتفاقات و هیجانات و طوفانهای ذهنی درون هر انسان تشبیه کنیم متوجه می شویم که هر یک از اشخاص این داستان چگونه با خود کنار آمده و چگونه به دنیای بیرون در نتیجه این کنار آمدن عکس العمل نشان می دهند.

جک: در این سریال طرفداران زیادی دارد اما نکاتی برجسته در مورد شخصیت جک وجود دارد. جک همیشه با جدیت فراوان به دیگران کمک می کند اما این کمک اگر نگوییم همیشه اما بیشتر مواقع در راستای حرفه خود یعنی پزشکی است و در موارد دیگر همیشه سکوت اختیار کرده و یا به عقیده خود پافشاری می کند. همچنین جک از همان ابتدا نسبت به همه احساس مسئولیت می کرد اما این به حدی بود که تصور می کرد فقط اوست که صلاح همه را میداند و ترجیح می داد که دیگران به روشی که او ارائه می دهد عمل کنند. علاوه بر اینها از لحاظ احساسی نقطه ضعف او در بیان احساسات خود و حتی محبت کردن به کسی که دوستش دارد قابل توجه است. او همیشه با این مورد مشکل داشته است. جک همیشه از وقایع و آشوب های درون خود فرار می کند و سعی می کند آنها را مهار کند اما همین فرار کردن باعث مواجه شدن با مشکلاتی دیگر و نیز مشکلاتی با دیگران می شود.

جیمز(ساویر): هرچند جیمز در زندگی خلاف هایی مرتکب شده است اما قلبی مهربان و صداقتی پنهان در درون خود دارد. همچنین در بیان احساسات خود به شیوه غیرمستقیم تبحر خاصی دارد و این نکته مثبتی است. تنها مشکل او نفرتی است که از بچگی از شخصی به نام ساویر که باعث کشته شدن پدر و مادرش شد در درون خود دارد و این به حدی بود که حتی خود را به دیگران ساویر معرفی کرد. او به خاطر این نفرت به بیراهه رفت اما در قسمتهای آخر به تدریج سعی در اصلاح خود کرد و این یک نکته مثبتی است که هر کس توانایی آنرا ندارد اما او شخصیتی قوی با احساساتی قوی دارد. جیمز واقعیات و آشوبهای درون خود را قبول دارد و می بیند و از آنها فرار نمی کند بلکه سعی در درست کردن آنها دارد.

سعید: سعید از فرد باهوش و قدرتمندی است. همچنین به خوبی در مورد شرایط فکر می کند و نتیجه گیری های منطقی می کند. هر چند همیشه با شکنجه و خشم مواجه بوده اما قلبی مهربان دارد. مشکل او اینتست که در مورد احساساتش درست عمل نمی کند و بیشتر به آنها اهمیت می دهد تا منطق قدرتمند خویش و به همین خاطر بارها کارهای نادرستی انجام داده که با رضایت خودش نبوده است. سعید همیشه در با ذهنیات خود این مشکل را داشته که نمی دانسته با آنها منطقی برخورد کند یا احساسی.

چارلی: شخصی است که همیشه احساسی عمل می کند. آنقدر که بارها خودش را تنبیه می کند. همه چیز درون ذهنش به نوعی به احساسات مبدل می شود. منظور از احساسات هم احساسات مثبت و هم منفی است. همین موضوع بارها او را به بیراهه می کشاند.

هیوگو: شخصی ساده و صادق. او احساساتش را به راحتی برای دیگران توصیف می کند. گاهی از آنها حمایت می کند و گاهی مخالفت. اما به دنبال یافتن علت نیز نیست. در لحظه احساسات خود را با منطق خود مقایسه می کند و تصمیم می گیرد.

دزموند: بسیار پیچیده فکر می کند. همیشه مسایل را به هم پیچیده و یک مساله بزرگ از آن می سازد و به همین خاطر از مسایل اطراف خود نیز همیشه در رنج است و افکاری پریشان دارد.

بن (بنجامین): فردی باهوش و زیرک است اما همیشه تسلیم خواست جزیره است. تعصب خاصی نسبت به آن دارد و به خاطر آن هر کاری می کند. بن نشان گر فردی قوی است که تسلیم کورکورانه تعصب نابجای خود می شود. عقایدی که در ذهن انسان به نظر درست می آید و انسان با شدت از آنها اطاعت و طرفداری می کند در حالی که معلوم نیست درست باشند.

ریچارد: فردی تعصبی نیست اما همیشه به سمتی که فکر می کند درست است می رود بدون اینکه دلیل آنرا بداند و یا کنجکاوی انجام دهد. به اصطلاح طرفدار حزب باد. به همین دلیل است که این همه مدت همیشه در سالهای مختلف یک شکل بوده و پایدار مانده است.

مستر اکو: شخصی بسیار باجرات و نترس. او تقریبا از هیچ چیز نمی ترسد و در صورتی که چیزی را درست بداند با همه چیز مبارزه می کند. حتی با اتفاقات درون ذهن خود نیز مبارزه می کند و نرمی و انعطاف در مورد مسائل ندارد.

جان لاک: جان لاک فردی است که هم احساسات خود را دارد و هم منطق خود را. جان به مسایلی فراتر از مسایلی که عموم افراد فکر می کنند فکر می کند و این باعث تمایز او با دیگران است. از همان ابتدا که همه وارد این جزیره شدند دیگران همیشه در فکر نجات خود و رهایی از جزیره و خطرات آن بودند اما جان همیشه به دنبال یافتن سوال ها و شناخت جزیره است. جان به عقاید و اتفاقات درون ذهن خود احترام می گذارد اما کورکورانه از آنها طرفداری نمی کند و سعی می کند واقعیت را بیابد.


نظرات

بوبه گفت…
خب برای د یدن تمایز باید چشمات رو باز کنی البته اگه افکارت چشمی برات باقی گذاشته باشن!!!
بوبه گفت…
عصبانی نشدم خسته ام از قضاوت درباره خودم. نمیگم جنس خودم چون همه انسانیم و معتقد به تفاوت در "جنس" خلقت نیستم!!!



عطر خوش زن.... چی میدونی ازش؟

پست‌های معروف از این وبلاگ

تصویر

مغز انسان

ترس چگونه عمل می کند؟